2-4. عدالتمحور
از دیگر شاخصه های مهم تمدن اسلامی، عدالت محوری است. برنامه ای که اسلام برای زندگی ارائه نموده است، سبب نزدیک شدن سطوح زندگی آحاد جامعه به یکدیگر و کاهش فاصله طبقاتی است.
ترغیب[472] به انفاق و احسان و ایثار و اعطای قرض و صدقه و زکات، علاوه بر فوائدی که بر شخص فاعل آن دارد و موجب قرب الهی و مهار بخل نفس می شود، همگی در راستای این سیاست است. امور مزبور، علاوه بر کارکردهای خاص خود، این تاثیر را در سطح معیشت مردم دارد که جلوی شکل گیری طبقات مرفه و دارا، در مقابل طبقات مستضعف و ندار را می گیرد.
اجرای این سیاست، با روشهای متعددی دنبال شده است: با وعده های دلگرم کننده برای منفِق و محسِن و مصدِّق از جمله: رستگار شدن،[473] مضاعف شدن و اجر کریم،[474] جایگزین شدن،[475] آسان شدن امور،[476] سبب آمرزش گناهان،[477] مصونیت از خوف و حزن روز واپسین،[478] دستیابی مجدد به مال، در روزی که سخت محتاج آن است؛[479] با تحریک عواطف،[480] با توصیه به بهره برداری به هنگامْ از دارایی دنیا برای نداری آخرت،[481] از طریق توجه دادن به وسوسه شیطان برای عدم انجام،[482] و نیز، اقناع منفِق به اینکه، آنچه می دهد نه مال خود بلکه، مال خداست[483] و او چند صباحی سِمت جانشینی و امانتداری دارد.[484]
و در سوی دیگر، با وعده های دلهره آور و وحشت آفرین برای بخیل و مَنوع،[485] و اعلان اینکه، دلالت التزامی عدم اجابت این فرمان، تکذیب دین و روز جزاست،[486] سعی در اجرایی شدن این برنامه عدالت محور شده است.[487] در آیه 7 حدید، از شهروندان خواسته شده است از آنچه خدا آنها را مستخلف در آن قرار داده است، انفاق کنند. مراد از «استخلاف»؛ که به معناي «خليفه کردن» است، يا اشاره به آن خلافتی است که در آیه 30 بقره [488] به آن اشاره شده است و يا مراد اين است که، خدا ايشان را جانشين پيشينيان خود در آن اموال کرده و این اموال، قبلاً در دست ديگران بوده و بعد از درگذشت آنها نیز، به نسلهای بعدی منتقل خواهد شد. استخلاف به معنای هر کدام که باشد، وقتی شهروندان متذکر شوند که مال ايشان، ملک خداست و به امانتی است که دست به دست می شود، قهراً انفاق کردن بر آنان آسان ميشود.[489] ادای این تکلیف، به دو صورت «اخفاء» و «اظهار» است[490] که هر کدام، حسن ویژه خود را دارد؛ اخفای آن، برای در امان ماندن عزت نفس قبول کننده انفاق و نیز، ثواب انفاق کننده از خطر ریا خوب است، و اظهار آن، برای تشویق دیگران برای ادامه راه!
خدا، با متذکر شدن این حقیقت که، همه ساکنان شهرها و آبادی ها، خواهند مُرد و آسمانها و زمين و آنچه در آن دو است، به ميراث خواهد ماند،[491] از اینکه بخل انسانها بر عقل ایشان غلبه کرده و مانع انفاق می شود، آنها را توبیخ کرده، و به گشاده دستی دعوت می کند تا هم انفاق کنندگان، توشه ای برای آخرت خود بفرستند و هم، جامعه از حالت اعتدال و عدالت خارج نشود. اسلام بدین گونه، سیاست روح افزای عدالت محوری و نزدیک کردن سطوح زندگی مردمان به یکدیگر را، بدون هزینه و با بهره گیری از ایمان شهروندان به روز جزا و دریافت پاداش در زندگی واقعی، به انجام می رساند.
از دیگر توصیه های عدالت محورانه اسلام، اعطای مهلت به شهروندی است که به جهاتی، توان پرداخت بدهی خود را در موعد مقرر ندارد،[492] چرا که راهکارهایی مانند حبس بدهکاران، در واقع افزودن گره مشکلات آنها و جامعه است. گام فراتر از مهلت دادن، بخشش طلب است.[493] توصیه دیگر اینکه، شهروند باید مراقب نفس معامله گر و سودجوی خود باشد و در روابط اجتماعی، احسان و بزرگواری را فراموش نکند[494] و دیگر اینکه، بخششها نباید از اموالی باشد که رغبتی به آن نیست، بلکه برای تحصیل رضای خدا و کسب مدال نیکوکاری،[495] بایستی از اموال طیب و نیکو، انفاق شود[496] چرا که خدای غنی حمید، به کیفیت آنچه به انفاق داده می شود، داناست.[497]
از دیگر سیاستهای عدالت محور اسلام، مسائلی مانند فیء[498] است که هدف از تخصیص آن به گروه های کمْ برخوردار، جلوگیری از انحصار چرخش مال در دست برخورداران است.[499]
توجه به معضلات اجتماعی نظیر کم فروشی و خیانت در معامله، از دیگر موضوعات مورد توجه طراح سبک زندگی اسلامی است؛[500] آسیبی اجتماعی که با عدم باور به جهان پس از مرگ و ملاقات با خدا، گره خورده است[501] و دلالت التزامی هشدار به کم فروشان آن است که، به آنچه مدعی آن هستند، باور ندارند.
به شهروندان بی دردی که نه تنها خودشان بخل می ورزند، بلکه دیگران را نیز، به بخل دعوت می کنند و با این امر به منکر، بر مشکلات جامعه و عذاب دردمندان می افزایند، نوید عذاب جهنم داده شده است.[502] شهروندان بخیل، این نوید را نیز از برپاکننده صحنه فردای قیامت دریافت کرده اند که، اندوخته های دست نخورده آنان، گردن بندهایی آتشین روز جزا خواهد بود.[503] عاقبت سوئی که؛ نه ظلمی در حق آنان بلکه، نتیجه کردارشان است.[504]
ملاحظات اسلام، تنها اجتماع نیست. شهروند ریاکاری که صرفاً جهت خودنمایی انفاق می کند، ناخواسته گرهی از مشکلات را می گشایند ولی این، چیزی نیست که هدف غایی اسلام انسان ساز باشد. خدا، جهت جلوگیری از رشد و ریشه دار شدن این آفت انسان سوز؛ که بذرهای آن همواره در درون آدمیان آماده شکوفا شدن است، انفاق کنندگان ریاکار را که انفاقشان؛ نه از روی ایمان به خدا و روز قیامت بلکه، به دواعی شهرت و خودنمایی است، هم نشین شیطان معرفی کرده است.[505] عطایای چنین افرادی، گرچه در کوتاه مدت، رافع برخی مصائب خواهد بود ولی به جهت تربیت شیطانی این گونه شهروندان، جامعه در آینده با مصائب بزرگتر و خطرناکتری مواجه می شود.
از دیگر قوانین عدالت محور اسلام، توجه به منافع قشر ضعیف ایتام است. قشری که به علت عدم بهره مندی از مدافعی دلسوز، خوف ستم در حق آنان بیشتر است.[506]
عدالت در داوری و قضاوت، مطالبه دیگر شرع از شهروندان است.[507] از جمله مواردی که بیم ستم و ناداوری می رود: وجود نسبت خویشاوندی بین داور با یکی از طرفین قضاوت؛ وجود برخی منافع برای داور در صورت شکست طرف مقابل؛ وجود دشمنی بین داور با یکی از طرفین، و یا وجود انگیزه های نفسانی است که نسبت به تاثیر آنها در داوری هشدار داده شده است.[508]
توصیه دیگر شرع، رعایت عدالت در تقاصّ است[509] و به تجاوزگر از حق خویش، وعده عذاب دردناک داده شده است.[510] گام فراتر از عدالت، صبر و احسان و عدم انتقام است.[511]
اسراف و زیاده روی؛ به عنوان یکی از مصادیق خروج از حد اعتدال، آسیبی است که به آن توجه، و از آن نهی شده است.[512] این آسیب، گاه در جهت «امساک» است و گاه در جهت «اعطا».[513] اسلام هر دو نوع آن را مردود دانسته است.