زمان مورد نیاز برای مطالعه: 885 دقیقه

2-12. دارای نظام هشدار

هشدار؛ از مشخصه های بارز آموزه های قرآنی است و جلوه ویژه ای در آیات دارد به گونه ای که این احساس به آدمی دست می دهد که زندگی، گویی قدم برداشتن در میدان مین است. چرا چنین نباشد در حالی که دشمنی در درون آدمی وجود دارد که به لطف! غفلت و ناآگاهی، در بسیاری از ازمنه و حالات، دوست فرض می شود و نیز، دشمنی دیگر که مطرود شدنش را از آدم(ع) دانسته و عزمی راسخ در گمراهی ذریه او دارد و این دو دشمن دو، دست در دست همدیگر و با کمک متاع چشم نواز و نقد دنیا، در پی دوزخی کردن اویند و طبیعی است در چنین وضعی، برای قدم برداشتنهای موقت چند ده ساله؛ که زمینه ای برای سکونتی ابدی است، هشدارها باید به قدری باشد که چنان احساسی به آدمی دست دهد.

بارزترین و مخوف ترین این هشدارها، هشدار از عواقب کفر است و اینکه، شهروند کافر بدترین آفریده است[1087] و بر قلب او مهر زده می شود تا حقایق را نفهمد[1088] و اعلان اینکه، دنیا در نظرش زینت داده شده[1089] و به او مهلت داده می شود[1090] تا از کفر خود بهره مند شود؛[1091] مهلتی که نه از روی خیرخواهی بلکه، فریبی است که تا بار گناهانش افزوده شود.[1092] نیز، به اطلاع او رسانده می شود که اگر در حال کفر، دنیا را ترک کند، لعنت خدا قرین او خواهد بود[1093] و هر آنچه از اعمال نیک دارد، از بین می رود[1094] و توبه ای هم پس از رؤیت نشانه های مرگ، ممکن نخواهد بود[1095] و با وضعی تحقیرآمیز جانش ستانده می شود[1096] و در قبال جرم کفری که با خود به روز حساب آورده است، اگر به وزن کره زمین هم طلا فدیه دهد، از او پذیرفته نمی شود[1097] و اگر مالی را بر ضد راه خدا صرف کرده باشد، حسرت آن را خواهد خورد[1098] و با چنان دشواری های متعددی مواجه خواهد شد که کودکی خردسال در اثر چنان بلایایی، پیر می شود[1099] و برای او، عذابی خوارکننده مهیا شده است[1100] و غذایی بس ناگوار![1101] در آتشی ابدی افکنده می شود[1102] و هر گاه که پوستش می سوزد، پوستی نو بجایش جایگزین می شود تا طعم عذاب را بچشد[1103] و هر وقت که بخواهد از آن خارج شود، برگردانده می شود.[1104] او آرزو خواهد کرد که ای کاش می توانست به دنیا برگردد و از مومنین باشد.[1105] در چنین وضعی، او تقاضای مرگ خواهد کرد؛ تقاضایی که برآورده نمی شود.[1106] توبه چاره ساز هم آنجا، چاره ای نمی سازد.[1107] به کافر این هشدار داده می شود که نیامدن عذاب الهی، نه به خاطر آن است که خدا خیر او را خواسته باشد، بلکه اعطای فرصتی است تا بیشتر گناه کرده و بر عذاب اخروی خوارکننده خود بیافزاید.[1108]

هشدار بزرگ دیگر، توجه دادن به دشمن قسم خورده ای[1109] است که او، انسانها را می بیند و آنها او را نمی بینند[1110] که متوجه اغوای او باشند. او خود را بزرگ دید و با خواری از درگاه الهی رانده شد[1111] و قسم یاد کرد که دشمن آدم(ع) و اولاد او باشد، دشمنی که از هر راهی؛ ولو راه مستقیم، و از هر سو؛ از مقابل و پشت سر، از راست و چپ، به سراغ آنها می رود تا نگذارد بندگان شاکری برای پروردگارشان باشند.[1112] وعده ای شیطانی که با وعده متقابل خدای قهار، به دوزخی کردن همه تابعان و مطیعان این دشمن آشکار[1113] و پنهان[1114] همراه شد.[1115] شیطان، اعمال اشتباه انسان را در نظرش، زیبا و درست جلوه می دهد،[1116] پس بر آنهاست که حواسشان به این مکر شیطان باشد. هشدار خدا به فرزندان آدم این است که مواظب باشند شیطان همان گونه که آبروی پدرشان را ریخت، با آنان چنین نکند[1117] و بدانند که او؛ نه «دوست» بلکه، «دشمن» آنان است؛[1118] توصیه ای به ظاهر واضح و ساده، برای انسانی که در شناسایی و تمییز دوست از دشمن، به نهایت نابخرد است؛ نفس اماره؛ این دشمن ترین دشمن را، دوست ترین دوستها، و خدا و تعالیمش را دشمن می پندارد. البته در این میان، بندگان مخلص خدا، استثناء هستند.[1119]

هشدار مهم دیگر، توجه دادن به این امر است که شیطان در وعده ای که داده است، موفق بوده،[1120] در نتیجه با عملی شدن وعده متقابل خدا؛[1121] وعده ای که تغییرناپذیر است،[1122] بسیاری از آدمیان و جنیان، در دوزخی که همگان وارد آن می شوند،[1123] ماندگار خواهند شد؛[1124] کسانی که دلهایی نافهم، دیدگانی نابینا و گوشهایی ناشنوا دارند، بسان چارپایان یا بسی بدتر![1125] مردمانی که پس از سالها غفلت و استکبار، به روز ذلت و ضعف افتاده اند، لب به اعتراض می گشایند،[1126] ولی اجازه مخاصمه به احدی داده نمی شوند، چون قبلا هشدار آن روز داده شده بود.[1127]

به شهروندان هشدار داده می شود که باید حواسها، جمع قیامت باشد، روزی که در صور دمیده می شود،[1128] آنها مانند ملخهای پراکنده خواهند بود[1129] و زلزله ای عظیم، همگان را سراسیمه کرده و هر کس در اندیشه خویش خواهد بود، حتی مادران شیرده، اطفال شیرخوار را بر زمین گذارده و زنان حامله، از شدت ترس، وضع حمل می کنند و مردمان در آن روز، مست اند لکن، نه مست شراب بلکه، مست از رؤیت عذاب الهی و شدت آن![1130] روزی که بالابرنده (مؤمنان مستضعف) و پایین برنده (منکران مستکبر) است.[1131]

در آن روز، کسی که ترازوی اعمال صالحش سبک باشد، مرجع و مأوای او، اسفل سافلین و آتش سوزان است؛[1132] روزی که بر کافر سخت خواهد بود[1133] و غل و زنجیر و آتش انتظارشان را می کشد؛[1134] جهنمی که کمینگاه طاغیان است؛ جایگاهی با درنگی بس طولانی، خالی از خنکی، دارای شرابی داغ و چرکین، جزایی متناسب با عمل و عقیده، برای کسانی که باوری به برپایی آن روز و حسابش نداشتند؛ تمامی اعمال آنها در کتابی ثبت است و در جواب درخواست توقف یا تخفیف به آنها گفته می شود که چیزی جز عذاب برایشان افزوده نخواهد شد؛[1135] روزی که نفرین “کشته باد دروغ پردازان، همان کسانی که قرآن را سحر و افسانه دانسته و در ضلالت و غفلت زیستند” [1136] و “کشته باد، چگونه سنجید؟”[1137] محقق می شود؛

روزی که همگان برای سجده خوانده می شوند و مجرمان، قادر به سجده نخواهند بود؛[1138] در آن روز، آنها دوست دارند بتوانند با فدیه دادن فرزند و همسر، برادر و قوم و قبیله و حتی، همه مردمان روی زمین، خود را از آتش نجات دهند؛[1139] آنان که از قیافه قابل تشخیص اند، با خواری و خفت و در حالی که موهای جلوی سر و پاهایشان را گرفته اند[1140] و در غل و زنجیری که هفتاد زرع درازا دارد، بسته شده اند، در آتش افکنده می شوند؛[1141] همانی که پیشتر آن را تکذیب کرده بودند و اینک، بین آتش و آب جوشان می گردنند[1142] و طعامشان، چرک و خون است؛[1143] همانانی که پیش از آن، در ناز و نعمت بودند.[1144] در آن روز، آرزو می کنند که ای کاش نامه اعمالشان را نمی دانستند و ای کاش مرگی بود که آنها را از عذاب دوزخ نجات می داد، نه مالی که جمع کرده بود، به دردش خورد و نه عزت و جاهی که داشت، به کارش آمد؛[1145] روزی که به آنان اجازه سخن گفتن و عذرخواهی داده نمی شود.[1146] آیات 40 تا 46 سوره مدثر؛ که به گفتگویی میان بهشتیان و دوزخیان اشاره می کند، حامل این پیام است که، علت دوزخی شدن؛ عدم اقامه نماز، عدم اطعام فقرا، همراهی با اشکال تراشان به دین و قرآن، و تکذیب روز جزا است.[1147]

آمدن رسولان، بهانه عدم اطلاع از خطر را منتفی کرده است[1148]و کسی دلخوش به این نباشد که به خاطر وجود ادیان و مذاهب متعدد، حجت بر او تمام نشده و حق برایش آشکار نشده است. هر چند همان انذار رسل هم، مسبوق به اتمام حجتی پیشتر بود؛ زمانی که در عالم ذرّ، مردمان به ربوبیت پروردگار شهادت داده اند، تا جلوی این بهانه، که آنان نسبت به ربوبیت خدا غافل بودند و یا آباء و اجداد خود را، بر عبادت غیر خدا یافتند، گرفته شود.[1149] خدا در روز قیامت، انتقام بهانه تراشی ها و شک و تردیدها را خواهد گرفت[1150] و پاسخ به این بهانه که “گمراهی آنان، به واسطه گروهی دیگر بود” این خواهد بود که، برای هر دو گروه عذابی دو چندان است[1151] و جواب درخواست تخفیف یک روزه عذاب هم؛ با این استدلال که قبلا، رسولانی از چنین روزی انذار داده بودند، منفی خواهد بود.[1152] به ادعای استضعاف توانگران به کوچ و مهاجرت نیز وقعی نخواهند نهاد، چرا که زمین به اندازه کافی، وسعت داشت.[1153]

خود را «تافته جدا بافته» دانستن، خطری است که علاوه بر مترفان متکبر، مؤمنان متعصب را نیز تهدید می کند و شعله ور کننده آتش تفرقه و ویران کننده بنیان امت اسلامی است.[1154] در حالی که، به عمل کار برآید، به ادعا و تفاخر نیست و هرکس، هر عملی کند مطابق آن، جزا داده می شود و صرف انتساب، کارساز نیست.[1155] اینکه نصاری، علماء و راهبان خود را ، به جاى خدا به الوهيّت گرفتند،[1156] مصداق امروزی آن، می تواند خودبرتربینی ها و افراط گری هایی باشد که گروههایی از مردم متدین به آن مبتلا هستند.

مبتلای به نفاق، پرده ای بر دلش، و سنگینی بر گوشش قرار داده می شود، به گونه ای که هر آیه و علامتی را هم ببیند، نمی تواند ایمان بیاورد.[1157] جایگاه منافق، طبقه زیرین آتش[1158] و زمان آن جاودان است.[1159] قرآن، از نفوذ چنان افرادی در سطوح مدیریتی و از خطراتی که از جانب آنان ممکن است دامنگیر افراد یا جامعه شود، بیم می دهد.[1160] آنان برای اقناع مومنان برای توجیه عملکرد نادرست خود، به راههای متعددی مانند قسم‌های مؤکّد متوسل می شوند که توصیه خدا به مؤمنان این است که، برای اثبات کوتاهی و کارشکنی آنها، اصرار نکرده و از ایشان اعراض کنند، چرا که آنان، مردمی پلیدند و خدا کیفر کردارشان را، با آتش دوزخ خواهد داد. آنان حتی اگر بتوانند مؤمنان را با قسمهایشان راضی کنند، خدا از آن گروه فاسق راضی نخواهد شد.[1161] بناي عقیدتی آنان، مبتني بر شک و تزلزل است و هيچوقت مبدل به يقين و آرامش نمي‏شود، تا آنکه مرگ، دلهاي آنان را متلاشي کند.[1162] آنها گمان نکنند خدا کینه ای را که در دل نهفته دارند، آشکار نخواهد کرد.[1163] او، بر آنها غضب کرده و لعنشان می کند چرا که به تحقق وعده های الهی بدگمان هستند و جهنم را؛ که بسیار بد منزلگاهی است، برایشان مهیّا ساخته است.[1164] آنان از اینکه به خاطر قول و فعلشان، گرفتار عذاب الهی نمی شوند، در عجب اند. جهنم، آنان را کفایت خواهد کرد.[1165]

زندگی دنیوی، صحنه کارزار لشکریان «خدا» و «شیطان» است. «رسولان خدا» به عنوان حجتهای ظاهر و «عقل» به عنوان حجت باطن، رؤسای لشکر خدا از سویی، و «نفس» و «ابلیس»، رؤسای لشکر شیطانی در سوی دیگر هستند. هدف خدا، کشاندن افراد جامعه به سوی پاکی و نور است ولی تلاش ابلیس، تقویت نفس اماره برای برگرداندن انسانها از طریق هدایت و رهاسازی آنان در وادی حیرت، ضلالت و ناپاکی است. خدا برای توجه دادن به خطر جاذبه زینت های دنیا و انزال بلا برای دل کندن از آن، تا مرحله ای پیش می رود و این تذکرات و نهیبها بی پایان نیست، لذا به عموم مردمان هشدار داده می شود که، نتیجه بی اعتنایی به آنها، موجب شروع مرحله بعدی است؛ مرحله استدراج و غرّه کردن به نعمات و سپس، أخذی ناگهانی![1166]

با وجود تعالیم عالیه اسلام، وانهادن آن به بهانه هایی مانند «اقتضای زمان» و جایگزین کردن آنها با قوانین اختراعی انسانهای ظلوم و جهول، توفیق شیطان در گمراه کردن آدمیان است.[1167] این در حالی است که نهی مؤکدی از ترک تعالیم دین و پناه بردن به مقررات موضوعه انسانهای طاغی شده است: ” قسم به خدا، ایمان ندارند مگر آنکه بدون هیچ احساس نارضایتی در درون خود، احکام اسلام را مبنای عمل قرار دهند”[1168] کپی برداری از قوانین کشورهای بیگانه که مغایر با احکام اسلامی است، مصداق تحاکم به طاغوت است. بهانه عاریه گیرندگان، خیررسانی به جامعه مسلمین است! کسانی که به علت ناخشنودی از قوانین اسلامی در بخشهایی مانند قصاص و حقوق زنان و دیه اهل ذمه و …، به اقتباس از قوانین مکاتب سکولار مبادرت کرده اند، در قلوبشان مرضی است که نتیجه تأمین خواسته آنان، سرایت دادن آن مرض به گستره جامعه و آسیب های ناشی از آن است. حاکم اسلامی نباید مطیع هوای نفس خارج از چارچوب اسلام شهروندان باشد که در چنان صورتی، از ولایت و نصرت الهی محروم می شود.[1169]

به شهروند مسلمان هشدار داده می شود در صورت رها کردن نفس و عدم همت در تهذیب و تربیت آن، از رستگاری محروم خواهد شد[1170] چرا که قلب ناپاک، در مواجهه با آیات الهی نیز، نصیبی جز گمراهی ندارد.[1171] او باید بداند پس از «خلقت» و برای آزمودنش، در اسفل سافلین نهاده شده و وظیفه اش، خروج از آن با استعانت از ایمان و عمل صالح است[1172] و اگر به جای عمل به تکلیف، با نام و یاد خدا غریبی کند، همنشینی از شیطان برایش گمارده می شود که او را از راه خدا باز می دارد، با این حال گمان می کند فردی هدایت یافته است.[1173] چنین کسی، زندگی به دل تنگی خواهد گذراند و روز قیامت، کور محشور خواهد شد.[1174] پس او نباید غرّه به چشم بینای سر باشد، چرا که آنچه مهم است کوری و بینایی چشم دل است[1175] او باید مراقب باشد به خاطر تأمین خواسته دل، تعالیم قرآن را پاره پاره نکند؛ پاره ای که مطابق میل او است عمل کند و باقی را رها کند[1176] و در عین حال، گمان کند که مؤمن است! به او هشدار داده می شود که با کافران، همنشینی نکند و اگر زمانی که آنها به آیات الهی، اشکال تراشی می کنند و قرآن را به سخره می گیرند، در آن مجلس باشد، او هم مثل آن کافران خواهد بود، مگر آنکه مجلس را ترک کند.[1177]سعی او در راضی ساختن منکران هم، نهی شده است، چرا که به گمراهی خود او می انجامد.[1178] او نباید فریب حال خوش آنان را بخورد که غبطه به حال ایشان هم، گمراهی است.[1179] از نماز سهل انگارانه و ریایی، نه تنها نباید توقع فرجی داشته باشد بلکه، باید خود را آماده تنبیه به خاطر آن کند.[1180]

به متولیان امور ایتام گوشزد می شود که باید امور را در جهت اصلاح کار آنان به انجام برسانند و مانند یک برادر با آنها برخورد کنند و بدانند که خدا، مفسد را از مصلح می شناسد. این خواسته، امری سهل است و اگر خدا می خواست، تکلیف سنگین تری بر عهده متولیان امور ایتام می گذاشت.[1181] آنان باید از خوردن مال یتیم؛ که همانا خوردن آتش است، بپرهیزند و بترسند از یتیمی فرزندان خود و خورده شدن حق آنان بدست امثال ایشان. [1182]

هشدارها گاهی عاطفی است، اینکه ناقض عهد الهی باید بداند که در روز قیامت، علاوه بر محرومیت از پاداشهای اخروی، از حلاوت کلام و نگاه پروردگار نیز محروم خواهد شد.[1183] خدا با ارائه نمونه هایی، به خطاکاران تفهیم کرده است مراقب باشند که خدا سریع الحساب و شدید العقاب و العذاب و المحال است.[1184]

هشدارهای ذیل، نمونه هایی از نهیب های پرشمار قرآن است:

کسانی که در زندگی دنیا، به جای صرف سرمایه در دوستی با خدا، به دشمنی با او پرداخته بودند، همان اعضای بدنشان؛ که مطیع و مقهور آفریدگار خود هستند، شهودی علیه آنها خواهند بود؛[1185] هیچ کس، جور دیگری را به دوش نخواهد کشید، ولو از اقربا باشد؛[1186] هیزم آتش جهنم، انسان و سنگ است، پس بر مؤمنان است که خود و خانواده شان را از دور نگهدارند و به تخلف ملائکه و ترحم آنان امیدوار نباشند، چرا که آنان، از آنچه امر شده اند، سرپیچی نمی کنند؛[1187] کسی که اعمال سوء، زندگی اش را فرا گرفته، او تا ابد همنشین آتش خواهد بود؛ [1188] بدکاران، با صورت بر آتش افکنده خواهند شد؛[1189] انسان، موجود ضعیفی است،[1190] لذا نباید تهور کند و خود را در محیط های نامساعد و آلوده قرار دهد؛ شهروندان مؤمن، باید مواظب تابعان شهوات باشند، آنها دوست دارند دیگران را با خود همراه کنند؛[1191] رویگردان از قرآن؛ که ذکری از جانب خداست، روز قیامت وزر و وبال سنگینی تا ابد بر گرده اش خواهد بود؛[1192] سنت الهی تغییرپذیر نیست و سنت “نیرنگ زشت، جز اهلش را احاطه نمی کند” از جمله آن سنتها است؛[1193] کسانی که مردمان را از دین باز می دارند و خود از آن کناره می جویند، متوجه نیستند که تنها خویشتن را به هلاکت می رسانند؛[1194] کسانی که از صدقه دادن مومنان، و از تلاش مقدور آنها عیب‌جویی کرده و آنان را مسخره می‌کنند، خدا هم آنها را مسخره می‌کند و برای آنها، عذابی دردناک خواهد رسید؛[1195] عهد بستن با خدا به وقت حرمان، و بدعهدی بعد از اجابت خواسته، نفاقی ماندگار در قلب به ارث می گذارد؛[1196] مؤمنان نباید صرفا به عملکرد خود دلخوش بوده و خود را از نتیجه عمل دیگران مصون بدانند، چرا که گاه، عمل سوء دیگران، دامن ایشان را نیز می گیرد؛[1197] حریصان به نقل خبر، مراقب باشند که این حرص، آنان را به اشاعه فحشاء نکشاند که نتیجه آن، عذاب دنیوی و اخروی است؛[1198] مایلان به دوستی با ستمکاران، بدانند که عاقبت آن میل، گرفتاری در آتش است؛[1199] خرسندان از ترک یاری مومنان آگاه باشند که رنج اخروی، سخت تر از رنج دنیوی است، آنها باید به جای خرسندی و خنده بسیار، گریه بسیار کنند؛[1200] کاهلان در توجه به خدا متوجه باشند که، اگر دعا و ناله و تضرع نکنند، اعتنایی به آنان نمی شود؛[1201] اگر خدا اراده عذاب مجرمان در همین دنیا را کرده باشد، خانه هایی از سنگ و سیمان و … ، نمی تواند مانع باشد. [1202]