زمان مورد نیاز برای مطالعه: 885 دقیقه

2-13. دارای انگیزه و روحیه

از دیگر شاخصه های سبک زندگی اسلامی، توجه ویژه به ایجاد انگیزه در بین شهروندان است. ناگفته پیداست وجود شور و حرارت در رسیدن به اهداف، جزء ضروریات است و اسلام، با انواع روشها به این مهم پرداخته است؛ گاه به نتایج حاصله از رنج و زحمتی «موقتی»، در برابر آسایش و راحتی «جاوید» اشاره کرده است؛ گاه با توصیف مزایای عمل نیک به «انجام»، و شرح معایب و عواقب عمل سوء به «ترک» ترغیب می کند و با بیان سرگذشت افرادی که به طی طریق ارائه شده همت گمارده و به مقصد رسیده اند، انگیزه لازم را ایجاد کرده است.

شهروند مخاطب آموزه های اسلام، زمانی که می شنود، در اثر خلوص مریم (س) در عبادت، برایش طعام بهشتی آورده می شد و زکریا (ع) با دیدن چنان صحنه ای،[1203] انگیزه پیدا کرده، حاجت به ظاهر نشدنی خود را از خدا می خواهد[1204] و نتیجه این دعا، تولد فرزندی چون یحیی (ع) می شود[1205] و خدا، علت استجابت دعایش را، حرص و شتاب در انجام کار خیر و خشوع در برابر حق تعالی معرفی می کند،[1206] او نیز، تشویق شده و در ناکامی ها، امید از کف نمی دهد و روی، سوی خدا می آورد و برای ضمانت تحقق خواسته اش، سارع در خیرات و خاشع در برابر خدا می شود؛

و یا می شنود دعای بی سابقه سلیمان[1207] مستجاب می شود و خدا باد[1208] و دیوان و جنّیان را مسخّر او می کند[1209] و با توصیف او به «نیکو بندۀ بسیار رجوع کننده به خدا»[1210] و «بسیار مقرب و نیکو منزلت»[1211] ، اشاره ای به علت استجابت می کند، شور تقرب به خدا، در او ایجاد می شود؛

و یا وقتی می شنود صحابی سلیمان (ع)، بواسطه علمی که از خدا دارد، قادر به انجام عملی باورنکردنی و محیرالعقول می شود[1212]، در پی کسب رضای خدا برمی آید تا بهره ای از عطایای خاص خدا ببرد؛

و یا زمانی که مطلع می شود خداوند به پاس کناره گیری ابراهیم از غافلان و منکران، اسحاق و یعقوب را به ابراهیم ارزانی داشت،[1213] انگیزه پیدا می کند، جهت مستحق شدن به دریافت جوائز الهی، از محیط های مغضوب خدا فاصله بگیرد.

پر واضح است که شنیدن داستان کسی به نام ابراهیم (ع) که در همه آزمونهای پروردگارش، سربلند شده[1214] و خدا او را برگزیده و به صراط مستقیمش هدایت نموده[1215] و او را به داشتن «قلب سلیم» ستوده است،[1216] یا فردی به اسم موسی (ع) که خداوند، با او همکلام شده[1217] و او انتخاب کرده[1218] و برای خودش ساخته است،[1219] یا عیسی (ع)؛ آبرودار مقربی که به سوی او بالا برده شده است[1220] یا ایوب که خدا او را «نیکو بنده ای صابر» توصیف فرموده است که توجهش مدام به سوی خدا بوده،[1221] یا لوط و اسماعیل و ادریس و ذاالکفل؛ صالحانی هستند که در سایه عمل صالح، در رحمت خدای داخل شده اند،[1222] یا داستان عبد صالحی که دارای چنان عطیه ای از سوی خدا بود[1223] که موسی کلیم الله برای دیدارش، رنج سفر به جان خرید[1224] یا بندگانی به درجه ای از عزت و قرب رسیده اند که خداوند به ایشان «سلام» گفته است؛[1225] یا شنیدن این سخنان که:

“کسی که در راه خدا مهاجرت کند، در زمین برای آسایش و گشایش امورش، جایگاه بسیار خواهد یافت و اگر در این راه بمیرد، پاداش او را خدا خود بر عهده می گیرد”؛[1226] “کسی که منافع دنیوی می خواهد، منافع دنیوی و اخروی در نزد خداست”؛ [1227] “فردی که میزان اعمالش سنگین باشد، از رستگاران بوده و در زندگی رضایتمندی خواهد بود”؛[1228] “هر کس حسنه ای بیاورد، ده برابر پاداش دارد[1229] و از فزع روز قیامت در امان خواهد بود”؛ [1230] “دریافت کننده نامه اعمال با دست راست، محاسبه ای آسان خواهد داشت و شادمانه به سوی خانواده اش روان خواهد شد”؛[1231] “خدا برای پرهیزنده از گناهان، گشایش ایجاد می کند، کار او را سهل می کند، گناهانش را می آمرزد، پاداشی بزرگ به او می دهد، بعد از سختی، آسانی در مسیر زندگی اش قرار می دهد، او را از آنجا که گمان ندارد، روزی می دهد و تکیه کننده بر او را کفایت می کند”؛[1232] “کسی که تزکیه کرد و به یاد خدا بود و نماز گزارد، رستگار می شود”؛[1233] “قرض دهنده به خدا، پاداشی چند برابر و اجری کریم دریافت خواهد نمود”؛[1234] “غیر از گمراه، کسی از رحمت خدا نومید نمی شود”[1235] و … .

همه این گزاره ها، نیروی محرکه عظیمی در فرد، برای پیمایش طریق حق ایجاد می کند.

گاه، انگیزه و نیرویی وجود دارد که نیازمند به جهت دهی است. برنامه اسلام برای کسانی که به دنبال انجام کار نیک اند ولی در تشخیص مصداق، متحیر هستند و یا مسیری به اشتباه رفته اند، ارائه مصداق صحیح است. کسانی که شوق پس انداز کردن دارند، شرع به این شوق جهت می دهد و آنها را به انجام اعمال نیک و ذخیره کردن تقوای حاصل از آن اعمال، ره می نماید؛[1236] به مشتاقان پس انداز در «بانک»ها؛ که به سودی چند درصدی قانع هستند، توصیه می کند به جای آن، در «راه خدا» انفاق کنند و بدین ترتیب، در محلی پس انداز کنند که هفتصد برابر اصل مال؛ و به عبارتی چند هزار برابر سودی که از بانکها عایدشان می شود، سود دریافت کنند،[1237] علاوه بر اینکه خدای رزاق، جای آن را پر می کند[1238] و خوف و حزن روز قیامت را از آنان برمی دارد[1239] و مال را در جایی به آنها پس می دهد که سخت به آن محتاجند. اگر منفعت طلبی نفس، جهت دهی شود، نیروی عظیمی برای بهره برداری معنوی ایجاد می گردد. نمونه آن، تحریض مؤمنان به بزرگداشت شب قدر با اعلان اینکه، آن شب بهتر از هزار ماه است.[1240] نتیجه این جهت دهی، تاثیر عملی چند ساعته در درازای عمر دنیوی و حیات جاوید اخروی است. نمونه دیگر آن، تحریک به کسب موجبات مغفرت الهی برای بدست آوردن بهشتی است که عرض آن، به اندازه عرض آسمان و زمین است.[1241]

اینکه خدا، از عده ای اهل کتاب که، شبانگاهان برخاسته و آیات الهی را تلاوت می کنند و سر به سجده می نهند و آمر به معروف و ناهی منکرند و در خیرات، از همدیگر سرعت می گیرند، به نیکی یاد کرده،[1242] یا کسانی را به خاطر هجرت و اخراج از دیار خود و اذیت شدن در راه خدا و مقاتله در راهش، ستوده، و کارهای آنان را موجب از بین رفتن گناهانشان، و دخول در بهشت دانسته، و خودش را کسی معرفی کرده است که عمل عاملی را ضایع نمی کند[1243] و یا کسانی را که کینه از دلشان شسته و به درگاهش، سپاسگزار نعمت هدایت و معترف به عجز خود هستند، وارثان بهشت معرفی می کند،[1244] یا از کسانی که صبح و شام، خدا را می خوانند و قصدشان، “وجه خدا” است، طرفداری کرده[1245] و محبان پاکی و طهارت را به نیکی یاد کرده[1246] و به کسانی که جان و مال خود را در قبال بهشت، با خدا معامله کرده اند و نیز، ایمان تائبان و عابدان و حامدان و صائمان و راکعان و ساجدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر و حافظان حدود الهی را بشارت گفته[1247] و به بهشتیان آرمیده در نعمات، سلام خدا ابلاغ می‌شود[1248] و به صاحبان خرد، به خاطر صبری که در دنیا کرده اند، “سلام” ملائکه اش را نثار کرده است[1249] و برای “نیل به مقام نیکوکارانی که نشاط بهره‌مندی از نعمتها، در چهره‌شان نمایان است و از اشربه ناب سیراب می‌شوند”، دعوت به مسابقه می‌کند؛ کسانی که از شرّ روز حساب رهیده اند و در انواع نعمات غوطه ورند،[1250] و پرهیزکارانی که به ثمرات اعمال خود، از هر چه اشتها دارند، می‌خورند و می‌آشامند و “گوارا باد” ملائکه را می‌شنوند، باغهایی با همسرانی شوهردوست، با سینی‌هایی از طلا و نقره پذیرایی می‌شوند و انواع بهره‌های روح افزا و چشم نواز را تجربه می‌کنند و از جاودانگی خود و آن نعمتها دلشادند و در جایگاهی حق، نزد پادشاهی توانا، به سر می‌برند[1251] کوهی از امید، برای مرید وجه حق تعالی ایجاد می‌کند.

جهادگر راه خدا، با شنیدن این خبر که، خدا کوشندگان راهش را هدایت می‌کند،[1252] اطمینان خاطر و قوت قلب می‌گیرد، و مؤمنی که مطلع می‌شود به پاداش تقوا و صداقتش، اعمالش اصلاح و ذنوبش بخشیده می‌شود، انگیزه‌ای مضاعف برای استقامت در راه رسیدن به فوز عظما نشان می‌دهد.[1253]

اجری بی‌حساب برای صابران، علاوه بر برخورداری از آثار اعمال صالح در دنیا، معامله دو سر سودی است که هر معامله‌گر باایمانی را سر شوق می‌آورد و سختی مهاجرت در راه خدا را، بر او قابل تحمل می‌کند.[1254]

مژدۀ ملائکۀ نازل شده بر مؤمنان استقامت‌کننده در راه ایمان به خدا، به اینکه خوف و حزنی نداشته باشند و بشارت بهشتی شدن به آنها، «تلخی» استقامت را «شیرین» می‌کند[1255] و وعدۀ دریافت سریع اجری عظیم در برابر وفاداری به عهد با خدا، پایداری بر آن را دو چندان می‌کند[1256] و وعده مغفرت و اجری بزرگ برای كسانى كه در نهان، از پروردگارشان مى‌ترسند، روح ایمان را در آدمی تقویت می‌کند.[1257]

انگیزه را گاه، «امید» رسیدن به سودی ایجاد می کند[1258] و گاه «خوف» از توجه ضرر. دفع خطر جهنمی که همگان واردش خواهند شد و جز پرهیزکاران، بقیه در آن ماندگار خواهند شد[1259] برای دارنده کوچکترین بهره ای از عقل، دنیایی از انگیزه می آفریند.

طالب نسخه اصلی ایمان، زمانی که می شنود مؤمن واقعی و کسی که با روحی از خدا تایید شده است، دشمنان خدا و رسولش را به دوستی نمی گیرد ولو نزدیکان و خویشاوندانش باشند، نیرویی در دلش ایجاد می شود که در دو راهی عقل و احساس، هدایتگر او باشد. او را همین بس که در حزب خدا و از رستگاران باشد.[1260]

دریافت مدال صداقت از خدا، برای تحمل فقر حاصل از مهاجرت در راه او، به تنهایی کفایت می کند فضلا از اینکه، رضایت خدا هم بر آن افزوده شود[1261] و رسیدن به رستگاری، سختی غلبه بر بخل و حرص شدید[1262] و نیز، پذیرش بی چون و چرای احکام الهی[1263] را تسهیل می کند.

اطلاع از اینکه، ابلیس همه را به جز مخلصین، اغوا و گمراه خواهد کرد،[1264] انگیزه نیرومندی برای عاقل، در پیشه ساختن اخلاص ایجاد می کند و آگاهی از اینکه، تنها انسان متقی از آتش شعله ور دوزخ رهایی خواهد یافت،[1265] تاثیر زیادی در تقواپیشگی دارد و دانستن اینکه، خدا از آشکار و نهان آدمی خبر دارد، داعیه ای برای نفاق و دورویی باقی نمی گذارد[1266] و علم به اینکه، آدمی هر چه پیش می فرستد، نزد خدای امانتدار خواهد یافت، عزم او را برای عمران دار آخرت جزم خواهد کرد[1267] و اطلاع از اینکه، در صورت ثبات ایمان، جبهه مؤمنین بر منکرین فائق خواهد شد، جلوی سستی و اندوه را می گیرد[1268] و دانستن اینکه، خدا خودش را گیرنده صدقات معرفی کرده است[1269] کمک مؤثری در گشاده دستی و ایستادگی در مقابل حرص نفس است.

گاه هدف از «برانگیختن»، ترک گناه است. اطلاع از اینکه خدا، گناهان توبه کنندگانی را که عزمی بر تکرار ندارند، می آمرزد، موجب شکل گرفتن امید در گناهکاران و بازگشت از خطا می شود[1270] و زمانی که قصه آدم (ع) را می شنوند که پس از ارتکاب نهی، توبه کرد و نه تنها توبه اش پذیرفته شد، بلکه برگزیده خدا نیز گردید[1271] این انگیزه، مضاعف می شود. خطاکاری که خوف گرفتاری به مکافات گناهانش را دارد، اگر بداند استغفار، مانع عذاب می شود، خودش را با استغفار راحت می کند.[1272]

علم به اینکه، برخی اعمال علاوه بر مجازات اخروی، در دنیا نیز با مجازاتهایی مانند قتل و قصاص و صلب و جلد و قطع عضو و یا تبعید و تحقیر روبرو است،[1273] موجب بازداشتن از بسیاری جرائم می شود و در سوی دیگر، آگاهی از اینکه، توبه خطاکار در موارد زیادی، کیفر را از دوش مرتکب برمی دارد، باعث جلوگیری از گسترش فساد حاصل از نومیدی فرد خطاکار از آینده خود می شود.[1274] کسی که به اشتباه، عزت را در پیوستن به جبهه کفار بداند ولی متوجه شود که همه عزتها از آن خداست،[1275] انتخاب خود را تغییر می دهد و کافری که بداند، اگر از کفر خود برگردد، گذشته اش بخشیده می شود، انگیزه ای برای ایمان وی می شود [1276] و کسی که خوف آخرت دارد و در پی آسودگی از آن است، اگر بداند راه تحقق آن، خوف از مقام رب و مخالفت با هوای نفس است، دوست «عقل» و دشمن «نفس» خویش می شود.[1277]

وقتی گرفتار در دایره گناهان، به مرز نومیدی می رسد، متوجه خطاب مهرانگیز خدا بشود که امثال او را «بنده خود» خطاب کرده و آنان را از نومیدی از رحمت خود، نهی می کند، امید به بازگشت به زندگی سالم در او ایجاد می شود[1278] و اگر بداند این استغفار، در ازدیاد اموال و توانایی او نیز موثر است،[1279] «امید» ایجاد شده در او، به «شوق» مبدل می شود.

تصور اینکه، انسان روزی در محضر خدا حاضر خواهد شد،[1280] ناخودآگاه موجب آن می شود که مواظب اعمال و رفتار خود باشد، به گونه ای که توان پاسخگویی داشته باشد؛ «تصور»ی که البته با «تکرار»، کارساز است.

اینکه اگر آدمی به وظایف دینی خود عمل کند، خدا با اوست[1281] و اگر خدا را یاری کند، خدا هم او را یاری خواهد کرد و در دین خود، ثابت قدم خواهد نمود،[1282] قوت قلب زیادی در انسان ایجاد می کند و

برداشته شدن تاثیر اعمال دیگران بر انسان، یاور خوبی در تمرکز همت بر اصلاح و تزکیه نفس است.[1283]

اینکه برپا داشتن نمازهای یومیه، علاوه بر پاداش خود عمل، موجب بخشایش بدیهای گذشته می شود، دلگرمی نمازگزار را به امید تحصیل نتیجه از نماز می افزاید[1284] و کاهل و ساهی در نماز را به ترک سهو و سستی، ترغیب می کند و آگاهی از اینکه، توزیع درجات و نعمات، بدست خداست و او بر هر کسی که بخواهد منت نهاده، بالا می برد و برمی گزیند،[1285] آدمی را بر می انگیزد تا با متوجه شدن به درگاه الهی، خود را از عطایای خاص الهی بهره مند نماید.

از جمله برانگیزنده ترین آیات، پاداش موعود شب زنده داری برای عبادت خداست. اینکه «هیچ کس نمی داند به پاداش عملشان، چه نعمتها و لذّتهای بی‌نهایتی که روشنی‌بخش دل و دیده است برایشان ذخیره شده است» [1286]، قدرت ایجاد انگیزه اش برای کسی پوشیده نیست. ثواب کَندن جسم خویش از بستر ناز، برای بزرگداشت نام و یاد خدا، مقام محمودی است که خدا، پیامبرش را به نائل شدن به آن مقام، ترغیب کرده است.[1287]

شهروند مؤمن، تحریض به انجام صالحاتی می شود که ماندگار است و نتیجه آن، اجتناب از انجام اعمالی بی خاصیت و مباح؛ فضلا از ممنوع و مکروه، است. پشتوانه این تحریض، دو دلیل عقلی است: ثواب الهی و حسن عاقبت اخروی.[1288]