زمان مورد نیاز برای مطالعه: 885 دقیقه

3-2. وساوس شیطان

در ده آیه از قرآن کریم، «شیطان» دشمن آشکار انسان خوانده شده است[1796] و از اینکه بعد از این همه اعلان و تکرار، باز هم شیطان توانسته است تعداد زیادی از بنی آدم را گمراه کند، خدا آنها را بخاطر عدم بکارگیری قوه خرد، بازخواست خواهد کرد.[1797] خدا با فرزندان آدم(ع) عهد کرده و به آنها هشدار داده است که مراقب باشند، شیطان همانطور که والدین آنها را اغواء نموده و موجب اخراج آن دو از بهشت شد و به تلافی آبروی ریخته اش، لباس از تنشان درآورد، تا شرمگاهشان را به ايشان بنماياند، آنها را فریب ندهد. نیز خاطر نشان کرده است که بنی آدم، این دشمن کینه توز و قبيله‌اش، را نمى‌بينيد، در حالی که آنها، ایشان را مى‌بينند،[1798] پس باید مراقب چنین دشمنی؛ که آشکارا اعلان دشمنی کرده[1799] ولی مخفیانه ضربه می زند، باشند.

ابلیس، از آنجا که منبع رذائل و از جمله آنها، حسادت است، حسدش به او اجازه نمی دهد موجودی که بخاطر آن، از بهشت رانده شده است،[1800] به سعادت برسد و از آتشی که او گرفتار آن خواهد شد، برهد. منشأ قسم مؤکّد ابلیس نیز همین امر است. لذا تمام سعی او، گمراه نمودن بنی آدم از هر سو[1801] و به هر شیوه ای[1802] است. در دسترس ترین شیوه او، همانی است که خودش را مطرود درگاه الهی کرد.[1803] کبر و خودبرتربینی، کارآمدترین حربه اوست، چرا که با این شیوه، شکار خود را در دام خودپرستی گرفتار می کند و همین رذیله، سبب کفر او می شود، همانطور که در ابلیس چنین کرد.[1804] مبتلای به این رذیله، نیازی به پرستش غیر خود؛ که خدا را هم شامل می شود، نمی بیند. تکاثر اموال و اولاد و تفاخر به آنها، اصلی ترین سیاستی است که شیطان، هدف خود را پیش می برد و این چنین، پایه های سه گانه کفر؛ که حرص و حسد و کبر است،[1805] را در قلوب پرتعداد پیروانش می کارد و هواپرستی و الحاد و فساد را درو می کند. او تابعان خود را از پیروی راه حق می ترساند[1806] و آن را معامله «نقد» با «نسیه» ای که اطمینانی به تسویه حساب آن نیست، جلوه می دهد و با تلقین ابتلاء به فقر، آنها را از آباد کردن خانه آخرتشان با انفاق و پرداخت وجوه مالی شرعی، باز می دارد[1807] تا جلوی ضعیف شدن رذیله «حرص»؛ به عنوان پایه ای از کفر، را گرفته باشد، با وعده های چرب و شیرین و آرزوهای دور و دراز، فریبشان می دهد[1808] تا آخرت را از یادشان ببرد، تهور او را به امید یافتن ایراد و تناقضی در آیات الهی و برای رها شدن از نهیب های عقل و وجدان، تحریک کرده و به همنشینی با دیگر پیروان ظالمش می کشاند تا برای خوضی باطل، گرد هم آیند[1809]و از این طریق، بر تعداد بیماران روحی و روانی می افزاید تا مرهمی بر زخم دیرینه اش از آدم (ع) بگذارد. اما او سرانجام، و پس از اِعمال انواع عداوتها، در روز قیامت به سرزنش همان تابعانی می پردازد که جهنمیشان کرده است![1810]

آیاتی از قرآن، به گونه ای حق را در این سرزنش، به شیطان می دهد و علت گمراهی انسان در بدو امر را، خود او معرفی می کند. بر اساس آیه 21 سبأ،[1811] این انسان است که شیطان را به درون خود راه می دهد و با شک کردن و توقف در مسأله مبدأ و معاد، و اهمال در تحصیل ایمان، و استقبال از شبهاتی که شک را به انکار و کفر تبدیل می کند، زمینه تسلط شیطان را بر خود فراهم می نماید. او جاهلانه با مدد جستن از متوهمانی که «وهم و خیال» خود را «علم» می پندارند، اعتقاد به وجود خالقی بر جهان و روز حسابش را خرافه دانسته و این «ضلالت» خود را عین «هدایت» می انگارد و بدین ترتیب شادمانه از یاد خدا اعراض می کند؛ شادمان از اینکه، با یاری متوهمان بولهوس، بار تکالیف را از دوش خود بر زمین نهاده و دستش را برای انجام هر فسادی باز کرده است، غافل از آن که با این کارش، خود را دچار عقوبت الهی کرده و گرفتار همنشینی از شیطان شده است که شادمانی اش را به غصه، و آزادی اش از بار تکالیف را، به اسارت در دست دشمنی کینه توز بدل می کند.[1812] اينکه انسان گمراه خود را هدایت یافته می بیند، نشانه دخول او تحت ولايت شيطان است و اين، همان پرده ای است که در دنيا بر روی ديده‏ او انداخته شده و به زودي در قيامت، از پيش رويش برداشته می ‏شود.[1813] در آن روز که غفلتش برطرف شده چشمان نابینایش، تيزبين می شود، همان شیطان همنشین او، خود را از اجبار به عصيان او، بریء می داند و گمراهى اش را به خود او نسبت می دهد.[1814] فریب خورده ای که خودش فریبکار را به خانه دل راه داده بود، پس از شنیدن اظهار برائت همنشینش، دیرهنگام با لحني سرشار از تأذي و بيزاری مي‏گويد که اي کاش بين آن دو، فاصله ای به دوری بين مغرب و مشرق بود![1815]

آیات 65 اسراء و 30 صافات[1816] نیز، نشان از آن دارند که شیطان سلطه ای ابتدائی بر انسانها ندارد ولی به دلالت آیه 42 سوره حجر،[1817] کسی که به انتخاب خود، از شیطان پیروی کند، او را به خود مسلط می کند تا او را از هلاک شدگان قرار دهد.

در آیات 5 و 6 فاطر،[1818] ضمن تأکید بر «حق بودن» وعده خدا در برپا نمودن قیامت، و «فریبنده بودن» دنیا در بردن یاد آن از دلها، به مردم هشدار داده می شود که: «زنهار شیطان بسیار فریبکار،[1819] شما را به خدا فریب ندهد». معنای «فریب دادن شیطان به خدا» اين است که، او گاه نظر مردمان را به مظاهر حلم و عفو خدای تعالی جلب می کند، و گاه به مظاهر ابتلاء و استدراج و کيدش، پس مردمان چنین نتیجه می گیرند که اشتغال به دنیا و فراموشی آخرت و اعراض از حق و حقیقت، عقوبت و مؤاخذه ای را در پی ندارد و اینکه، دنیاپرستان هر چه بیشتر در طلب دنيا مي‏کوشند و از خدا غافلتر و در گناهان مستغرق تر مي‏شوند، زندگي‏شان بهتر و راحت‏تر، و در بين مردم، جاه و عزت زیاد‏تری مي‏یابند. آن گاه شيطان به دل آنان مي‏افکند که هيچ کرامت و ارزشي نيست مگر در پيشرفت در زندگي دنيا، و در ماوراي اين زندگي، خبري نيست و اين وعده و وعيدها و اخبار قيامت و حساب و بهشت و دوزخي که مدعیان پیامبری از آن خبر مي‏دهند، چیزی جز خرافات نیست.[1820] از این روست که به مردمان گفته می شود: شیطان، دشمنتان است، پس او را به دشمنی بگیرید، او قصد آن دارد که پیروانش را جهنمی کند.

در آیه 29 فرقان،[1821] انسان مخذول شیطان معرفی شده است. «خذلان»، به معنای یاری نشدن از سوی کسي است که اميد ياري‏اش می رفت و خذلان شيطان اين است که در دنيا، به انسان وعده مي‏دهد که اگر به اسباب ظاهري تمسک کند و پروردگارش را فراموش نمايد، او را در هر مکروهي یاری مي‏دهد، ولي زمانی که اسباب ظاهری با ظهور قهر الهی از کار می افتد ـ که این ظهور قهر در روز مرگ، جزئي و در روز قيامت، کلي است ـ آن روز دست از ياري انسان برداشته و آدمي را تسليم شقاوت مي‏کند، همچنان که در آیات 16 حشر[1822] و 22 ابراهیم،[1823] به نمونه هایی از آن اشاره شده است.[1824]

مطابق آیه 53 حج،[1825] القائات شیطان، فتنه ای است که برای دارندگان قلب مریض و قسیّ قرار داده شده است؛[1826] یعنی خود انسان، با انتخاب راه نفس و انجام اعمال موافق با آن، به جای زدودن رذائل از نفس، با نفاق و ریا پوششی بر امراض آن نهاده و موقعیت اسفل سافلین آن را تثبیت می کند[1827]؛ انتخابی که حاصل آن، قلبی مریض و قسیّ است و آماده حضور شیطان و فسادهایی که می کند. علامه با استناد به آیه 20 اسراء،[1828] این القائات را در واقع مدد الهی در رسیدن انسان به آنچه می خواهد، می داند؛ مدد «شقیّ» در رسیدن به شقاوت، همچون مددی که «سعید» در رسیدن به سعادت می شود.[1829]

آیه 83 سوره مریم[1830]نیز، از مأموریت الهی شیاطین، به ترغیب کفار به سوی شرّ و فساد، و تشویقشان به پیروی از باطل خبر می دهد و اینکه آنها را با سست نمودن استقامتشان بر حق، گمراه کنند. نسبت دادن ارسال شيطانها به خدا از آن روی است که کفار به خاطر کفرشان، مستحق مجازات هستند و خدا هم از باب مجازات، شيطانها را می فرستد تا کفر و گمراهيشان را زيادتر کند.[1831]

امّا راه نجات از تحریکات و وساوس شیاطین؛ که مانع بزرگی بر سر راه تحقق جامعه ای متمدن بر اساس تعالیم اسلامی است، پناه بردن به خداست که در آیات 97 و 98 سوره مومنون[1832] به مسلمانان تعلیم داده شده است؛ راهی که مقدمه آن، ایمان به خداست.