4-1-1-6. تسامح با منافقان
نفاق در عرف قرآن، به معناي اظهار ايمان و پنهان داشتن کفر باطني است. افراد مبتلا به آن، در حالي که خود را پشت سپر سوگندهاي دروغينشان پنهان میکنند مردم را از راه دين برمیگرداندند ،[2229] منافقان به خاطر قلوب مهرخوردهشان،[2230] قادر به درک حقایق و تحلیل صحیح وقایع ماضی و جاری و آتی نیستند و سخن حق را نمیشنوند، لذا نظراتی که اظهار میکنند باطل و متأثر از هواي نفس است و از آنجا که آنان؛ برخلاف بیاعتنایی و اهمالشان نسبت به باطن، عنایت تامّی به ظاهر داشته، معمولاً قیافهاي آراسته و زبانی چرب و کلامی خوش دارند، در مواجهه با دیگران، آنان را به خود جذب کرده[2231] و آراء باطل خود را به مخاطبین منتقل میکنند؛ جذب از آن روی که، وقتی ادعای مسلمانی به ظاهر فریبا منضم شود، مخاطب ناآگاه از درون منافق را، مجاب به باور نظراتش میکند؛ مخاطبی که نمیداند ورای آن ظاهر جمیل، باطني پلید و بیروح؛ مانند چوب تکیه داده بر چیزی، دارند که مدام دلهره فاش شدن باطنشان را دارند و با شنیدن هر صدایی، جانشان را خوف فرا میگیرد.[2232] آنان، دشمنان واقعی جامعه ایمانی هستند که باید از آنها حذر شود. چه دشمنی خطرناکتر از کسی است که دشمنیاش، در لباس دوست است؟[2233] ضربه آنان به دین و اجتماع مسلمانان به حدی سهمگین است که خدا، استغفار دیگران را هم در حقشان پذیرا نیست.[2234] تلاش قولی و فعلی آنان، متوجه از هم پاشاندن اتفاق و انسجام جامعه ایمانی است؛[2235] تلاشی که اگر چه نتیجهاش در آخرت با عذابی بالاتر از عذاب کفار و مشرکین[2236] داده میشود ولی آنچه عاجلاً متوجه اجتماع اسلامی میگردد، بروز شکاف و تفرقهای است که حاصل تساهل در برخورد با نفاق آنان است.
مؤمنین، مأمور به جهاد با کفار و منافقینی هستند که میخواهند با تبلیغ و تحمیل دنیاگرایی خود به مؤمنان، آنها را هم مثل خودشان جهنمی کنند.[2237] البته «منافقين» هر چند در واقع كافر هستند و حتى از كفار هم خطرناكترند، چون از راه كيد و مكر ، امور را وارونه جلوه مىدهند ولي منظور از جهاد با آنان، جنگ و کارزار نیست، براى اينكه آنان تظاهر به كفر و دشمنى ندارند، بلکه جهاد با ایشان به معنای رفتار مطابق با مقتضاى مصلحت است، گاه اقتضای آن، تحریم معاشرت است، گاه نصيحت و موعظه، گاه تبعید و گاه که سخن ارتدادآمیزی از ايشان شنيده شود، مصلحت در كشتن آنهاست.[2238] حال اگر به جای رفتار متناسب با مقام با آنان، سیاست تسامح و تساهل اجرا گردد، ترحّمی بیجا خواهد بود که نتیجه آن، ستمکاری در حق اجتماع مسلمین است.
هر مدیر حکیمی بر مجموعه تحت مدیریت خود، سیستم امنیتی در نظر میگیرد تا آن را از گزند حوادث مصون بدارد و خدای حکیم، برای دین خود و جامعهای که آن را به عنوان برنامه زندگی خود برگزیده است، سیستم حفاظتی چندلایه تعریف کرده است که به مجرد اهمال و تقصیر بخشی از جامعه، کلّ آن در معرض آسیب قرار نگیرد از جمله این برنامههای امنیتی میتوان به «امر به معروف و نهی از منکر»، و «تعیین حدود و تعزیرات بازدارنده» برای انواع جرائم و بزههاست؛ حدّ و تعزیری که هر یک متکفل حفاظت از بخش خاصی از جامعه است و در این میان، حدّ «ارتداد» به جهت ارتباط آن با اصل دین؛ به عنوان اسکلتی که جامعه بر روی آن بنا شده است، جایگاه ویژهای دارد. «نفاق»، واقعیت تلخی است که جامعه گریزی از پذیرش آن ندارد و به جهت غلبه طبع نفسانی در بشر، فراوانی نامیمونی نیز دارد و تا زمانی که آشکار نشده است، مانند ویروسی است که وارد رایانه شده است امّا هنوز به خاطر فعال نشدن، عامل تخریب سیستم نمیشود لذا سیستم امنیتی کاری به آن ندارد ولی زمانی که با تلنگری داخلی یا بیرونی، شروع به فعالیت میکند، ویروسکش به سراغش میرود تا قبل از تخریب سیستم، آن را از بین ببرد و مجموعه را نجات دهد. منافق نیز بسان آن ویروس است که اگر لب باز کند و رذائل و افکار الحادی درون خود را، بیرون بریزد و موجب اشاعه کفر و آلوده کردن دیگر اعضای جامعه شود، پیش از شیوع مرض، حدود الهی فرصت فعالیت را از او میگیرد. حال اگر در جامعهای به دلایل مختلف؛ از جمله تأثر از هجمه تبلیغی ملحدان خارجی و یا کثرت مشابهان داخلی، در اجرای این عامل حفاظتی اهمال شود، جامعه در معرض آسیبهای جدی و فروپاشی قرار میگیرد.
قلّت مؤمنین واقعی،[2239] حقیقت تلخی است که عدم پذیرش آن، نه تنها واقعیات را تغییر نمیدهد بلکه کلّ جامعه را در معرض خطر ناشی از خوشخیالی جماعتی سادهلوح و خوشباور قرار میدهد. این حقیقت که آدمی را احتیاجاتی است و رفع آنها، نیازمند به اشتغال و مخالطت با دیگران است، موجب میگردد افراد پرشماری به گاه تسلط مؤمنین بر امور، از سر ناچاری به رنگ زمانه درآیند[2240] تا بتوانند در سایه آن، به «مالی» دست یابند که رافع نیاز معاششان باشد و یا به «موقعیتی» برسند که از سویی، عطش برتریجوییشان را بنشاند و از سوی دیگر، امید تغییر وضع به حالت دلخواهشان را زنده نگهدارد. غفلت از این واقعیت موجب میگردد منافقان حتی تا بالاترین مناصب برنامهریزی و سیاستگذاری نیز راه یابند؛ نفوذی که تحقق تمدن مطلوب اسلامی را تا حدّ «عدم امکان» تضعیف میکند.