زمان مورد نیاز برای مطالعه: 885 دقیقه

4-1-1-7. ترویج نظریات الحادی

برای حرکتی پایدار، هماهنگی بین اعضای یک مجموعه، جزو ضروریات است و همان طور که وجود مرضی در یک نقطه از بدن، دیگر اعضا را متأثر کرده و گاه، فرد را زمین‌گیر می‌کند، مریضی بخشی از جامعه نیز، دیگر بخش‌ها را متأثر کرده و گاه به زمین‌گیر کردن کاروان تمدنی و حتی سیر قهقرایی آن منجر می‌گردد. از مصادیق بارز چنین مرضی، نظام آموزشی تدوین شده بر اساس نظریات الحادی مانند داروینیسم و فرویدیسم است که مرض کفر را با نام علم و دانش، به اذهان خالی و آماده کشت دانش‌آموزان مظلوم وارد می‌کند و ناف نوزادان تمدن‌ساز را با چاقوی کفر و الحاد می‌برد و ساختمان عقیدتی آنان را بر لبه پرتگاه آتش بنا می‌کند؛[2241] ساختمان‌هایی که معماران آن‌ها، عمدتاً دانش‌آموختگان در غرب و یا منافقین دانش‌آموخته داخلی هستند؛ همان دشمنان دانایی که با قرار گرفتن در سرچشمه و آلودن آن با نظریات الحادی، نونهالان را با آب مسموم کفر سیراب می‌کنند؛ منافقان زیرکی که اگر به حال خود رها شوند، دانش‌آموختگان تولیدی‌شان، جز فاجران ناسپاس و ملحدان خدانشناس نخواهد بود.[2242]

زمانی که دانش‌آموزان در دروس زمین‌شناسی و زیست‌شناسی و شیمی و فیزیک و مهارت‌های اجتماعی و تاریخ و جغرافیا، مشاهده می‌کنند که مسائل، بر مبنای انگاره‌های الحادی تحلیل و تفسیر می‌شود، رشته‌ها و ریسمان‌های نجاتی که در دروس «قرآن» و «دین و زندگی» ایجاد شده است، پنبه می‌شود و زمین زیر پای عقائدشان، خالی می‌گردد[2243] و آنها را که به امید اصلاح ابروی ایمانشان، در کلاس‌های درس نشانده بودند، چشم بصیرتشان را با هجمه‌های سنگین آموزه‌های الحادی از دست می‌دهند و با گم کردن راه، هر چه بر سنوات تحصیلشان افزوده شود، بر دورتر شدن‌شان از مقصد حقیقی می‌انجامد. البته نظام آموزشی کلاسیک تنها منبع آسیب‌رسان در سطح کلان نیست. تلویزیونی که برنامه‌های پزشکی و مستندهای علمی‌اش، بر اساس فرضیات تکامل داروینی ساخته می‌شود و مشاوره‌های روان‌شناسی‌اش، از نظریات امثال فروید مایه می‌گیرد و برنامه‌سازان و مترجمان مستندهایش، به عللی همچون غفلت، ناآگاهی و یا همفکر بودن با نظرات ارائه شده در آن برنامه‌ها، توجه یا انگیزه‌ای برای حذف فرازهای الحادی اشراب شده در آن آثار ندارند، بینندگان آن رسانه، به جای فراگیری تعالیم تقویت‌کننده ایمان، زائل‌کننده‌های آن را آموزش خواهند دید و اثرات دیگر برنامه‌های احیاناً دینی تلویزیون را هم بی‌اثر خواهد نمود. در چنان جامعه‌ای، خدا در مساجد محصور بوده و راه به عرصه اجتماع نمی‌یابد مگر به تکلّف و نفاق.

دانش‌آموخته مکتب الحاد، اگر طرح و برنامه‌ای بریزد، رنگ و بویی از الحاد خواهد داشت، گرچه متکلفانه و به فرموده، لباسی اسلامی بر تن آن طرح‌ها بپوشاند؛ کارشناس خوگرفته با دیدگاه‌های فرویدی، معضلات اجتماعی را هم با عقده‌های جنسی تحلیل خواهد نمود؛ دانش‌آموز چنین مکاتبی، فردای استادی، دانش‌آموزانی با همان دیدگاه خواهد پروراند؛ سلسلۀ نحسی که حلقۀ اول آن، تسامح در برخورد و مقابله با ورود نظریات الحادی به منابع و مراکز آموزشی است.

البته رواج نظریات الحادی، منبع دیگری نیز دارد و آن، ظلم و جهل انسان در همنشینی با خائضین در آیات الهی است.[2244] کسی که خودآگاه مقابل گیرنده الکترونیکی، پای صحبت سخنران ناخوانده می‌نشیند و خود را قربانی خوض باطل[2245] او در قرآن و تعالیم آسمانی می‌کند و با انتشار شنیده‌ها و دیده‌ها، بر تعداد قربانیان می‌افزاید، راهی به راه‌های شیوع افکار الحادی اضافه می‌کند. این تکثیر الحاد توسط شیاطین إنسی، ثمره اُجاج نافرمانی از اوامر الهی و بی‌اعتنایی به هشدارهای ربّ العالمین در مجالست با کافرین و منافقین خائض در آیات الهی است.[2246] انسانی که در مورد جسم خود، عاقلانه احتیاط کرده و از همنشینی با بیماران مُسری، اجتناب می‌کند، ولی در مورد روح و روان خود، ظلومانه و جهولانه، با دارنده انواع بیماری‌های مُسری مُهلک، مجالست و حتی معانقه می‌کند[2247] و تشویق و اضطراب دائمی دنیوی، و خسارت جاودان اخروی را عامدانه به جان می‌خرد!؛ حماقت و سفاهتی که سدّی آهنین در مقابل حرکت‌های اجتماعی عقل‌محور است.

رواج یافتن نظریات ملحدانه می‌تواند معلول علل متعددی مانند: کثرت ملحدان و منافقان و فاسقان و نیز، ضعف غیرت دینی مؤمنان و غفلت آنان نسبت به اجرای فریضه نهی از منکر باشد؛ عللی که خود، معلول ظلومی و جهولی بشر است. زمانی که ملحدان و اهل نفاق و معصیت در جامعه بر شمار مؤمنان بچربد که البته غالباً چنین است، نظریات کفرآمیز به علت مطبوع اکثریت بودن، مجال رشد و تکثیر می‌یابد و اعتراض اقلیت مؤمن نیز به جایی نمی‌رسد مگر آنکه عافیت‌طلبی و محافظه‌کاری کنار رفته، و شجاعت و غیرت دینی پا به عرصه بگذارد.