زمان مورد نیاز برای مطالعه: 885 دقیقه

4-1-1-8. واکنش ضعیف در چالش با تمدن الحادی

عقل و فطرت بشر گواه آن است که راه تمدن الحادی غرب، طریق ممدوحی نیست ولی آنچه پویندگان آن راه را به ادامه مصمم‌تر، و غالب ناظران خارجی و ره‌پویان دیگر طُرق را متحیرتر می‌کند، سرزندگی و شادی و نشاط مشهود آنان است که، به ظاهر حاکی از عدم تحقق عذاب موعود ادیان آسمانی درباره آثار کفر و شرک و عصیان است؛ حیرتی که در خصوص ناظران مسلمان، ناشی از ناآشنایی یا ضعف باور به آموزه‌های قرآنی است. آنان به علت مهجور گذاردن قرآن، از این آموزه‌ها محرومند که، چنین تمتّعی را محصول سنّت الهی در برخوردار نمودن مریدان دنیا و منکران آخرت معرفی می‌کند[2248] و اینکه نیامدن عذاب؛ نه به علت فقدان آن بلکه، به سبب تناسب «روز و زمان» خدا با «عظمت» اوست.[2249]

نتیجه اینکه وادادگی بخش عظیمی از بدنه اجتماع در مقابل خوش‌بختی ظاهری تمدن الحادی، حاصل واکنش ضعیف ممالک اسلامی در این چالش سرنوشت‌ساز، و اجرای سیاست منافقانه توسط حاکمان آن است که شهروندان جامعه را با خسارت توأمان در دنیا و آخرت مواجه می‌کند؛ سیاستی که جهت حرکتش نه مستمراً به سوی ترکستان است و نه به طرف کعبه، بلکه گاه به سوی این می‌راند و گاه به سوی آن، و معدّل حرکتش، توقف در مبدأ، و خسارت توأمان «محرومیت مادی» از نرسیدن به ترکستان و «خسارت معنوی» از نرسیدن به کعبه![2250] در چنین حالی، مُلحدانی که به علت دشواری راه کعبه و عدم مشاهده چشم‌انداز جذّابی که تسهیل‌کننده این دشواری باشد، با تردید در نتیجه‌بخشی طریق حقّ، آن را انکار کرده، و با قاطعیت به سوی ترکستان رانده بودند، با رسیدن به مقصد، آینه دقیّ برای شهروندان اسیر در چنگال سیاست منافقانه حاکمانشان می‌شوند.

از مواردی که بر پیچیدگی این چالش می‌افزاید برخی دیگر از سنن الهی است: “سنّت «عدم عذاب در دو جهان»”؛ “سنّت عدم تضییع «اجر عمل»” و “سنّت «املا و استدراج»”. مطابق سنّت نخست، از آنجایی که خدای کریم اکرم از آن است که فردی را به یک گناه، دو بار عذاب کند، از عذاب ملحد و مشرک و منافق در این دنیا چشم‌پوشی می‌کند تا در آخرت مطابق عملشان، مجازات کند در حالی که عذاب گناه مؤمن را عاجلاً در این دنیا تسویه می‌کند تا باری بر دوش او برای آخرت نمانده باشد، مطابق سنّت دوم، از آنجا که عذاب بهشت و جهنم قابل جمع نیست و منکران و منافقان در زندگی دنیوی خود، غالباً افعال نیکی انجام می‌دهند و قاعدتاً باید مطابق این سنّت، پاداشی در قبال آن دریافت کنند، لذا خدای سبحان، با اعطای اجر دنیوی آن؛ که به صورت ازدیاد رزق و خوشی معیشت و مانند آن تبلور می‌یابد، حساب آنان را در دنیا تسویه می‌کند و همین امر، با عذابی که مؤمنان توقع اِعمال آن در حق منکران و منافقان را دارند، تزاحم کرده و برای سست ایمانان از ایشان، سبب تزلزل در باورها و بروز چالش در اجتماع می‌شود و بنا بر سنّت سوم، از آنجا که عذاب و عقاب در مواردی، موجب تنبیه و توبه می‌شود و منکران و منافقان استحقاق توبه را از دست داده‌اند، گرفتاری به عذاب اَعمال در مورد آنها منتفی می‌شود و این انتفاء، برای ناظران حیران و نیز، غیرصابران از مؤمنان، چالش برانگیز است.

«سیاست منافقانه» حاکمان اسلامی و عدم آموزش تعالیم دینی مناسب و هم‌نوایی با درخواست عمومی برای لهو و لعب، در واقع واکنشی ضعیف به این «چالش بزرگ» است که می‌تواند «تردید»های شهروندان شاکّ را؛ که بخشی از آن حاصل اجرای چنان سیاستی است، به «انکار دین» منتهی نماید؛ عاقبتی که رؤیای محقق نمودن تمدن مطلوب اسلامی را در نطفه خفه می‌کند.