زمان مورد نیاز برای مطالعه: 885 دقیقه

4-1-4. دنیاگرایی

مطابق گزارشات قرآنی،[2619] مُترفان و مُرفّهان، جزو گروههای ثابت در تکذیب دین بوده‌اند که مردم عوام را علیه انبیاء می‌شوراندند.[2620] نتیجه اینکه، دنیازدگی از عوامل مهم انکار طریق حق و موجب شقاوت است و برای محقق نمودن سبک زندگی عاقلانه‌ای که ضامن سعادت است و شکل‌گیری تمدن اسلامی، نتیجه آن سبک است، باید با دنیازدگی مبارزه کرد؛ چیزی که عکس آن در شکل‌دهی به تمدن الحادی ضرورت دارد و پایه و اساس آن بر دنیازدگی استوار است. قرآن سعی دارد این حقیقت را به شهروندان تابعش بفهماند که دنیا و امتعه‌اش، زیب و زیوری است که نباید به آن خیره شوند، بلکه آنچه ارزش خیره‌‌ شدن دارد، رزقی است که خدا در آخرت برای مؤمنان مهیا نموده است.[2621] قرآن در صدد تفهیم آن است که، «نفس انسان»، او را به سوی بهره‌مندی تامّ از دنیا می‌کشد و برایش حلّیت و حرمت آن، اهمیتی ندارد. نفس، ایمان را مانعی بر سر راه خود می‌بیند و صاحب خود را به کفر فرا می‌خواند تا «ایمان» او، مانع دست یافتن نفس به همه آنچه می‌خواهد، نباشد.[2622] قرآن به شهروندان هشدار می‌دهد که مراقب قرقگاه‌های خدا باشند و از روزی بهراسند که هیچ پدری جور فرزند، و هیچ فرزندی جور پدر را نمی‌کشد، آخرت آمدنی است پس باید مراقب باشند دنیا فریبشان ندهد.[2623]

جهالت ذاتی انسان موجب گردیده است او در تنظیم امورش به خود ظلم کند و از آنچه شایسته توجه است، غافلانه اعراض کند؛ غفلت از آخرت به عنوان مقوله‌ای که شایسته بالاترین توجه‌هاست ولی در اثر غلبه ظلم و جهل بشری، جزو پایین‌ترین سطح توجهات او بوده[2624] و عامل این کم‌توجهی، دنیاگرایی است. انسان، غافل از اینکه دنیا، فتنه‌ای چند روزه است که حسابی در وراء دارد و ابد او بستگی تامّی به عملکرد آن چند روزه دارد، باز هم از آن اعراض می‌کند و به دنیا دل می‌بندد و با افزایش آلودگی به انواع تمتعات، دلش مالامال از محبت دنيا می‌گردد و ديگر جاي خالي براي ياد قيامت باقي نمی‌ماند؛ وضعیتی که بارزترین مصداق ظلومی و جهولی اوست.

خدای متعال با اعلام اینکه، دنیا را برای امتحان انسانها زینت داده است، به آنها هشدار می‌دهد که نباید فریب این زینت‌ها را بخورند؛ فریب حبّ و علاقه به خواستنی‌های دنیوی از جمله داشتن زنان دلربا و فرزندان موفق و حساب‌های فراوان بانکی و خودروهای گرانقیمت و خانه باغ‌های ویلایی و مانند آن‌ها؛[2625] خواستنی‌های فریبنده‌ای که در سبک زندگی الحادی، به جای احتراز از آسیب‌های احتمالی آن‌ها، به استقبالشان رفته و مفتون آن‌ها می‌شوند. خدای قدیر با تقبیح اشتیاق به بنای برج‌های عظیم و برافراشته در مکان‌های بلند، برای بیهوده‌کاری و بدون نیاز به آن، سازندگان قلعه‌ها و کاخ‌های استوار و مجلّل را که گویی قصد سکونتی جاودان در آن‌ها دارند، به تفکر وامی‌دارد.[2626]

از جمله عوارض دنیاگرایی، خاموش شدن ندای فطرت است. انسان، کليات حقايق دين مانند وجود خدای تعالی و یکتائی اش و الوهيت و ربوبيتش و مسائلی نظیر نبوت و معاد را با فطرت خود در مي‏يابد، چرا که اموری به ودیعت نهاده شده در فطرت او هستند، ولی انسان به خاطر اينکه به زندگي زميني مي‏چسبد و به دنبال اقبال می‌کند و به خواسته‏هاي نفس و زخارف دنیا سرگرم مي‏شود، ديگر در دل خود جايي براي ودایع فطري باقی نمي‏گذارد و آنها را فراموش مي‏کند. این فطرت فراموش شده می‌تواند با نهیب‌هایی که در آموزه‌های ادیان آسمانی و کتب آنها مانند قرآن وجود دارد، یادآوری شود[2627] به شرط آن که، اصرار بر دنیاگرایی و اعراض از دین به عنوان معارضی در برابر آن، دوباره ایجاد مانع نکند.

دنیاگرایی، “لبّیک” گفتن به خواسته دشمنی به نام «نفس امّاره» است که مایل به راحتی و لذت‌جویی، و فراری از تکالیف ناشی از ایمان به آخرت است. نفس، خواهان آسودگی است و برای رهایی از نهیب‌های وجدان و عقل، صاحب خود را دائما امر به سوء می‌کند و چه سوئی بدتر از فراموشی آخرت و غرق شدن در دنیا؟! دنیاگرایانی که اشتغال به دنیا، برای آنها فرصتی برای ادای فرائض باقی نمی‌گذارد و به جای تأسف بر حال خود، به مسخره کردن و بازی گرفتن دین روی می‌آورند، بی‌خردانی هستند که غافل از احوال خویشتن اند. آنان به جریمه دنیاگرایی و فراموشی آخرت و به بازی گرفتن دین با اشتغال به لهو و لعب، به گاه روز حشر و اهوال آن؛ که نیاز مبرمی به توجه دارند، فراموش خواهند شد.[2628] دنیاگرایی نتیجه غلبه ظلمت باطنی است. از رسول خدا (ص) نقل است که ایشان بعد از قرائت آیه 22 زمر،[2629] فرمود: وقتی نور در قلب داخل شود، سینه برای آن فراخ و گشاده می‌گردد و علامت آن، دوری کردن از خانه فریب (دنیا) و توجه و بازگشت به خانه جاودان و آمادگی برای مرگ قبل از فرا رسیدن آن است.[2630]

بهانه بسیاری از دنیاگرایان در تخلف از وظایف دینی، اشتغالات مالی و خانوادگی است. آنان در وظایف «فردی» مانند نماز، و «اجتماعی» مانند جهاد، با شهروندان مؤمن همراهی نمی‌کنند و کثرت اشتغالات دنیوی را بهانه آن اعلام می‌کنند در حالی که دلیل واقعی این عدم همراهی، ضعف ایمان و گمانشان به سوی مخالف آن و عدم نتیجه‌بخش بودن توجه به نعالیم دینی و سرمایه‌گذاری برای آخرت است؛ گمان باطلی که شیطان، تزیین کننده آن است.[2631] کسانی که دنیاگرایی را بر توجه به آخرت‌ ترجیح می‌دهند، دلهایی گشاده به کفر دارند که غضب پروردگار را متوجه خود می‌کنند. ترجیح دنیا بر آخرت، خصلتی است که از مهرزده شدن بر قلب و سمع و بصر حاصل می‌شود.[2632] در آیه 16 سوره محمد(ص)[2633] نیز که در مقام معرفي کفار است، آنان را کسانی معرفی می‌کند که در اثر مهرخوردگی قلوبشان، تابع هواهای نفس هستند. در نتیجه دنیاگرایی که از مصادیق بارز تبعیت از هوای نفس است، نشانه‌ای از کفر است؛ حال یا به سبب مناسب بودن موقعیت، فرد دنیاگرا کفر خود را اظهار می‌کند و یا بنا به ملاحظاتی که از جمله آن، زندگی در جامعه‌ای دینی است، آن را اخفاء می‌نماید.

از آیات 28 و 29 احزاب[2634] به خوبی می‌توان فهمید کسی که خواهان دنیاست، راهش با راه پیامبر(ص) که همان آخرت‌جویی، جداست. در این دو آیه، اراده «دنیا» مقابل اراده «خدا و رسول او و آخرت» قرار داده شده است، یعنی کسی که دنیا را انتخاب می‌کند، راه خود را از راه خدا و رسول او و آخرت جدا می‌کند. همچنان که در شأن نزول آمده است، اراده‌ای که در این آیه مراد است نه به معنای ترک دین و کفر به آن و انجام محرمات بلکه، اصرار بر داشتن زخارف دنیوی است. آیه 20 احقاف[2635] نیز گرچه مخاطبش کفار است ولی از محتوای توبیخی که می‌شوند به طور وضوح، تقبیح دنیاگرایی فهمیده می‌شود. آیه 75 غافر[2636] هم با اینکه طرف خطابش، تکذیب‌کنندگان کتب آسمانی و رسولان الهی است ولی «فَرح» به غیرحق و مطلق «مَرح» را نکوهش کرده است که از غیر آنان نیز صادر می‌شود.‏

از جمله مظاهر دنیاگرایی، حرص به مال‌اندوزی است. شهروندی که مقهور طبع «هلوع» خود گردد، به هنگام حیازت بر مالی، به جای صرف آن برای عمران آخرت، «منوع» می‌شود. او برای اقناع وجدان خود، به عیب‌جویی از نیازمندان روی می‌آورد تا عدم انفاق و احسان و معاونت در امور خیر را، در نظر خود موجّه جلوه دهد، گویی گمان دارد با جمع کردن مال و عدم پراکندن آن با انجام امور خیر، زندگی جاوید خواهد کرد. غافل از آن که همین حرص، آتشی خواهد شد که او را به انواع امراض روحی و روانی گرفتار خواهد نمود و راه نجاتی از آن به سبب پیله‌ای که به دور خود کشیده است، نخواهد داشت.[2637] او برای فرار از مسئولیت اجتماعی خود، طلبکارانه به مشیت خدا استناد کرده و داعیان به انفاق را، گمراه می‌خواند.[2638] چنین شهروندی، علاوه بر آنکه از مال سعادت‌آفرین، برای خود شقاوت می‌آفریند، ابتدا جامعه را نیز از فوائد اموال خود محروم می‌کند ولی دیری نمی‌پاید که نفس طمّاعش، پا از حریمها فراتر نهاده و با ظلم در حق دیگران، صاحبش را از «شهروندی که خیرش به دیگران نمی‌رسید»، به «شهروندی شرور» بدل می‌کند.

در فصل دوم و در بحث از شاخص «آخرت‌محوری» گذشت که در قرآن، در بیش از پنجاه آیه، «دنیا» با عناوینی تحقیرآمیز و حاکی از کم‌ارزشی و غیرشایسته اعتماد بودن یاد شده است: گاه با عنوان متاع،[2639] گاه وسیله فریب،[2640] گاه عنصری عرضی و ناپایدار،[2641] گاه بازیچه،[2642] گاه انتخابی بد[2643] و غیرسزاوار انتخاب،[2644] گاه سبب عذاب[2645] و فتنه و گمراهی.[2646]

این تخفیف، گاهی هم در ضمن تمثیل بیان شده است[2647] و گلایه و اعتراض آفریدگار به بندگان این است که، چرا تعقل نکرده و فریب ظاهر دنیا را خورده اند[2648] و «وسیله»[2649] را به جای «هدف» گرفته و گزینه غیرشایسته ای را برگزیده اند!؟[2650] در حالی که آنچه شایسته و بایسته انتخاب و سرمایه گذاری است، زندگی ماندگار آخرت است.[2651]