4-2-3. کم اعتنایی به انجام نوافل و ترک مکروهات
معمول آدمیان آنجا که مربوط به امور دنیوی است، علاوه بر ضروریات و مایحتاج، به تهیه و تدارک مازاد بر نیاز نیز اقدام میکنند؛ به گاه طعام و شراب، تنها به آب و نان اکتفا نکرده و تا جایی که وضع مالی افراد اجازه دهد، انواعی از اطعمه و اشربه را فراهم میکنند تا عیش و لذت خود را کامل نمایند و نه تنها نیاز تن را در حد کمال مرتفع میکنند بلکه اگر کمی بیتوجهی نمایند، خوراک و شراب را از حد گذرانده و خود را گرفتار عوارض کوتاه و بلندمدت آن میکنند ولی به گاه طرح امور معنوی و روحی، یا سعی وافر میکنند تا با انکار روح و وجود نشئه دیگر، موضوع تغذیه روان را با فرائض و تکالیف، از اساس منتفی نمایند و یا اگر اندک خردی به خرج داده و اصل مسأله را قبول کنند، به انجام نچندان کامل فرائض اکتفا نموده و مندوبات را با این استدلال که “واجب نیست”، ترک میکنند؛ وضع غالبی که ریشه در ظلوم و جهولی انسان و عاقل بودنش نسبت به دنیا و حماقتش نسبت به آخرت دارد و در این میان، تنها مخلصین کمشمار هستند که از چنین جهل و جور و حماقتی معاف هستند.
ادای نوافل و مندوبات به عنوان حریمی برای واجبات و فرائض، گرچه از منظر شرعی و فقهی، مستحب است ولی برای شکلگیری «جامعه» مطلوبی که سازنده «تمدن» مطلوب است، اهتمام شهروندان برای به جای آوردن مندوبات؛ بسان مؤمنی که سودای قرب الهی در سر دارد، جزء توصیههای مؤکَّد است تا فضای تقرب الی الله، سهل و مهیا شود. حال اگر شهروندان مؤمن، به جای تبعیت از رهنمودهای دینی، از سبک زندگی ملحدان و منافقان، منفعل شوند و بسان آنان؛ که به جهت انکار ماوراءالطبیعه، عمر خود را در انواع لهو و لعب، به بطالت میگذرانند، سرمایه گرانبهای عمر را صرف تهیه زیب و زیور دنیا و اشتغال به امور لهو و لغو و استطلاع از اخبار لاهیان و لاعبان و گفتوشنودهای بیحاصل در مورد آنها و بذلهگوییها و گعدههای بیهدف نمایند، نه تنها از لحاظ فردی دچار خسران میشوند، بلکه از لحاظ اجتماعی نیز که تمدنسازی از مصادیق آن است، نمیتوانند اثرگذاری مطلوبی داشته باشند.
انسان همچنانکه در «رساندن» خیر، منوع است[2725] در «دریافت» آن نیز چنین بوده و برای تربیتی صحیح و باوراندن مصالح واقعی امورش، راهی بس طولانی و زمانی بس مدید لازم است تا نفس وحشی و کافرش، رام آموزههای تربیتی دین شود. او باید چنان کند که نفساش متقاعد بر اقامه نماز و اظهار ذلت در برابر عزیز قهار شود و بر این امر، مداومت کند و با غلبه بر شحّ نفس، دست در انبان نموده و به سائل و محروم، حق معلومشان را بدهد و این اعمال، ظاهری و ریائی و صرفاً برای انتفاع از مزایای دنیوی آن نباشد بلکه از روی ایمان قلبی به آخرت و ترس از عذاب موعودی باشد که امانی از آن ندارد، بر قوه شهویه خود غالب باشد، امانتدار باشد، شهامت شهادت حق را داشته باشد و از ترس ضررهای دنیوی، حق را کتمان نکند و بر کیفیت نمازهایش، محافظت نماید[2726] همه اینها اموری است که تمریناتی طولانی و عزمی قوی میطلبد و «نوافل»، در ایجاد آمادگی برای آن تمرینات و تحصیل ورزیدگی لازم و نیز، جهت قوی شدن عزم و اراده، نقش به سزائی دارد. این رسالت نوافل و مندوبات این است که این راه طویل را کوتاه کند و با افزایش ساعات یومیه رام کردن نفس، زمان لجام زدن و کار کشیدن از آن را، به نصف و یا کمتر، کاهش دهد؛ سیاستی که منفعت توأمان فردی و اجتماعی داشته و برای تمدنسازی، امری حائز اهمیت است. مؤید این ادعا، تکرار مسأله نماز در صفات انسان رهیده از هلوعی نفس و عوارض سوء آن است.[2727] طرفه آنکه صفت مربوط به مداومت بر نوافل، مقدم بر صفت محافظت بر فرائض ذکر شده است و این میتواند مؤیدی مضاعف بر ادعا باشد.