زمان مورد نیاز برای مطالعه: 885 دقیقه

تفاوت جامعه «مسلمین» با «مؤمنین»

خودباختگی و فقدان اعتماد به نفس و اطلاع از سرمایه‌های خودی، یکی از موانع بزرگ برای هر حرکتی است و امر تمدن‌سازی از آن مستثنی نیست. از جمله اشتباهات رایج، مساوی انگاشتن و تبلور عینی پنداشتن «عملکرد مسلمانان» با «آموزه‌های دین اسلام» و در نتیجه، استنتاج ناکارآمدی و غیرالهی بودن دین به سبب غیرقابل دفاع بودن عملکرد معتقدان به آن است؛ اشتباهی که موجب نومیدی از سرمایه در اختیار شده و مسلمانان را به دریوزگی و غبطه به حال کسانی می‌کند که سزاوار مغبوط بودن نیستند. ریشه چنین اشتباهی، عدم تفطن به تمایز موجود بین اجتماع «مسلمانان» با «مؤمنان» است. این خلط ناشی از آن است که به جهت غلبه شمار مسلمانان بر مؤمنان واقعی، آنچه مشهود ناظران و محققان داخلی و خارجی و مبنای قضاوت است، عمل غالب افراد جامعه اسلامی می‌باشد که یا مسلمان حُکمی هستند و یا به علت جمع بین اعمال صالح و طالح، در دسته «امید برده‌شدگان به رحمت الهی»[4] و «مُرجون لِأمر الله»[5] واقع‌اند و مؤمن و متقی به شمار نمی‌آیند. در حالی که درون جوامع اسلامی، اجتماعاتی وجود دارد که اعضای آن، به لطف عمل به دستورات دینی، زندگی سعادتمندانه‌ای دارند ولی به جهت عدم علاقه به شهرت و پرهیز از زیان‌های آن، انگیزه‌ای برای رسانه‌ای کردن حال خوششان ندارند و به سبب در اقلیت بودنشان، از دید ناظران و محققان پوشیده می‌مانند؛ همان اجتماعی که نماینده واقعی اسلام هستند.

در این اشتباه، عامل دیگری دخیل است و آن، خصلتِ تمرکز بر «عیب خوبان» و «کمال بدان» است که از ظلوم و جهول بودن بشر ناشی می‌شود و اتفاقاً در ارزیابی بین تمدن‌ها نیز، شدیداً در خدمت تمدن الحادی قرار می‌گیرد و نهایت بهره را به آن می‌رساند. بشرِ غالباً ظلوم عادت کرده است برای توجیه مواضع جائرانه خود و برای تسکین درد وجدانش، به عیب‌جویی از موفّقین به طور عام ـ و از مؤمنین به طور خاص ـ بپردازد؛ عادتی که موجب لغزش‌های مهلک برای او در بزنگاه‌ها شده و برای ترک طریق مستقیم و ادامه مسیر انحرافی خود، گرفتار اقتضای این قضاوت می‌شود. حاصل تأسف‌بار عمومی شدن این عادت آن است که در جامعه، دائماً لغزش‌های مؤمنین به رخ کشیده می‌شود و در سوی مقابل، اعمال احیاناً نیک فاسقان و ملحدان، مورد اشاره و استناد قرار می‌گیرد. نمونه چنین قضاوتی، در ارزیابی تمدن الحادی غرب اتفاق می‌افتد و در کنار برجسته شدن نقاط قوت آن، کاستی‌های موجود در جوامع اسلامی مورد استناد قرار می‌گیرد.